و ناگاه دل تنگ خودت میشوی.

دلتنگ همانی که زمانی خودت بودی ولی حالا.

دل تنگ، دلی تنگ میشوی!

احساسی که بعد از لمس باران در بچگی هایت داشتی

احساس بوییدن گل شب بویی سرخ!.

احساس نوازش گربه ای سفید.

و ناگاه دل تنگ احساسی پیر در نهایت جوانی میشوی!

که از هر چه هست خسته است

دل تنگ سفری کوتاه ولی طولانی، تنهایی، فقط خودت و همان دلِ تنگی که حالا نداری

احساس جاده ای طولانی که به لمس دستان دوستی قدیمی ختم میشود.

دل تنگ احساس صادقانه و بچه گانه میشوی!.

دل گیر دوستی قدیمی میشوی که خودت بودی ولی حالا او

(و آفتاب در کبود دره های آب، غرق شد!)


 محمدعلی حجت

و آفتاب در کبود دره های آب غرق شد!..

و ناگاه دلتنگ میشوی!..

سریع زندگی کن... یا سریع بمیر!..

دل ,میشوی ,تنگ ,خودت ,ولی ,ناگاه ,دل تنگ ,و ناگاه ,ناگاه دل ,دوستی قدیمی ,خودت بودی

مشخصات

تبلیغات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رویای بیت کوین Bitcoin Dream پرسش و پاسخ وردپرس سایت کیم کالا فروشگاه اینترنتی Lotus Water Psychology سایه وارونه داده پردازی نرم افکار اپیکیشن نت مانی net money مرکز تخصصی گچبری و قالبسازی آذین بیوگرافی ابوالفضل بابادی شوراب گروه هنری اولین اکشن سازان جوان اقیانوس طلایی .:: تنفّس صــــبح ::. شین نویسه خبر شهدای مدافع حرم پایکد نقاشی کشیدن درمان مو کبدچرب Sh.S نمونه سوالات استخدامی بانک تجارت (فروردین 1400) رسانه ارزهای دیجیتال و صرافی Coinex مرکز ماساژ در تهران